Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر، «آداب کتابخواری» تازه‌ترین اثر احسان رضایی چندی پیش توسط انتشارات جام جم در ۱۶۸ صفحه و بهای ۵۴ هزار تومان عرضه شد.

این کتاب شامل مجموعه روایت‌های رضایی از خاطرات کتاب و کتابخوانی خودش است. این نویسنده سال‌ها خبرنگار و دبیر سرویس ادبیات در مطبوعات مختلف بود و در برنامه‌های کتابی رادیو و تلویزیون حضور داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این «حضور» باعث اشراف رضایی بر فضای کلی حاکم بر جریان نشر کتاب در ایران شده است. به دلیل همین اشراف او از دل هرکدام از روایت‌های «آداب کتابخواری» به یکی از مسائل و موضوعات مرتبط با کتاب و کتابخوانی پرداخته که خواندنی است. این کتاب یکی از آثار پرمخاطب نشر جام جم در سی و سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است.

محمد کاظم کاظمی ادیب سرشناس و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی یادداشتی بر این کتاب در قالب نامه‌ای به نویسنده آن نوشته است. این یادداشت را که در اختیار مهر قرار گرفته، در ادامه بخوانید:

سلام بر جناب احسان رضایی گرامی.

از باب تشبّه به یک کتاب‌خوار عرض کنم که این کتاب شما برایم بسیاری از خاطرات قدیم را زنده کرد. گویی در حین ویرایش آن، دفتر خاطرات خودم را ورق می‌زدم. از کیهان بچه‌ها بگیرید تا کتاب‌های عزیز نسین، از رمان‌های زرد بگیرید تا آثار کلاسیک. جالب است. اخیراً زندگی‌نامه یکی دیگر از دوستان را می‌خواندم. او هم از نقش کیهان بچه‌ها در ایجاد قریحه نویسندگی در خودش نوشته بود و همین طور از کتاب‌های عزیز نسین اسم برده بود. گویا ما کتاب‌دوستان این نسل، همه با کیهان بچه‌ها و رشد شروع کردیم؛ بعد عزیز نسین و جک لندن خواندیم؛ پول توجیبی‌مان را نگه می‌داشتیم و کتاب دست دوم خریدیم.

یکی از چیزهایی که کتاب را برای شخص لذت‌بخش می‌کند همین است. گویا خاطرات خودت را می‌خوانی. وقتی صحبت از دایرةالمعارف شده بود، من هم دایرةالمعارفی را به خاطر آوردم که خودم خوانده بودم به تألیف عنایت‌الله شکیباپور. هنوز تصویر صفحات آن و حتی جملاتی از آن کتاب در خاطرم است.

و همین طور است خاطرات اسباب‌کشی‌ها. تجربه‌ای که من در این مورد دارم که خودش حکایتی جذاب است. یعنی یک جورهایی من در اینجا با کتاب «قربانی شهریور» خانم زهرا کاردانی احساس همزیستی کردم و یک جورهایی با کتاب «آداب کتاب‌خواری» چون این جریان از طرفی به اسباب‌کشی وصل می‌شود، از طرفی به کتاب‌دوستی. بگذارید ماجرا را خیلی خلاصه قصه کنم.

مدعی با مأمور دم در خانه آمده بود تا اثاثیه‌مان را بیرون بریزند. سر آن جریانی که برای خانه‌مان داشتیم یعنی خانه میراثی بود و بخشی از ورثه، آن را فروخته بودند در حالی که بخشی دیگر بی‌خبر مانده بودند و محروم از ارثیه. و کاسه کوزه جریان سر ما شکست که خانه را بعد از سه دست خریده بودیم و بی‌خبر. آن ورثه مغبون و محروم‌مانده شکایت کردند و شکایتشان به نتیجه رسید و با حکم تخلیه با مأمور آمدند دم در خانه.

رفته بودند که کارگر بیاورند و اسباب‌ها را بیرون بریزند. من بیرون و دنبال کارهای دادگاه و امثال این‌ها بودم که بتوانیم مهلت بگیریم. خانم زنگ زد و گفت که «رفته‌اند کارگر صدا بزنند برای بیرون ریختن اثاث ما.» گفتم «ایراد ندارد. تو فقط بگو از کتاب‌ها شروع کنند. این همه کتاب که ما داریم کارگرهایشان را هم زمینگیر می‌کند و تا وقتی من یک کاری می‌کنم.» کافی بود یک مقدار زمان بخریم.

بعد دیده بودند این طوری که نمی‌شود. دو سه هزار جلد کتاب را چه کسی می‌توانست در یکی دو ساعت جمع کند و از طبقه سوم پایین بیاورد؟ گفته بودند که باید خانه را با اثاثیه آن پلمب کنیم. آن مأمور کلانتری قرار شده بود که از همه وسایل خانه صورت‌برداری کند و صورت‌جلسه کند که خانه با این وسایل پلمب شد. خانم بعدش قصه می‌کرد. می‌گفت مأمور از وسایل درشت مثل فرش و مبل و تلویزیون شروع کرد و اینجا کارش آسان بود. ولی وقتی به کتاب‌ها رسید، باز هنگ کرد. مانده بود که چطوری مثلاً سه هزار جلد کتاب را صورت‌برداری کند. مثلاً باید می‌نوشت «یک جلد آینه‌های ناگهان قیصر امین‌پور، یک دوره سبک‌شناسی بهار، یک دوره دیوان شمس فروزانفر و…»

خلاصه در همین کش و گیر بودند که من توانستم با دوندگی و استفاده از دوست و آشنا، یک هفته مهلت بگیرم. با حکم تعلیق و یک کیلو بستنی به خانه آمدم و گفتم بفرمائید بستنی. حتی به مأمور و آن ورثه مدعی. ظهر هم به ناهار تعارفشان کردیم که نماندند.

دیگر یک هفته مهلت داشتیم و توانستیم با فراغت، خودمان خانه را تخلیه کنیم. در همان مرحله فکر می‌کنم ده کارتن موزی کتاب را کنار گذاشتم و به این و آن دادم. باز هم تجربه‌ای که شما بسیار داشته‌اید.

خلاصه بخش مهمی از کتاب شما برای من خاطره بود جدا از آن چیزهایی که تازه یاد گرفتم. و مطمئنم که برای همه دیگر علاقه‌مندان کتاب، چنین خواهد بود. کسانی که با کیهان بچه‌ها شروع کردند و یحتمل در هر اسباب‌کشی چند کارتن کتاب را به این و آن می‌دهند.

کد خبر 5490976 محمد آسیابانی

منبع: مهر

کلیدواژه: احسان رضایی محمد کاظم کاظمی معرفی کتاب تازه های نشر نشر جام جم سی وسومین نمایشگاه کتاب تهران سی وسومین نمایشگاه کتاب تهران نمایشگاه کتاب تهران کتاب و کتابخوانی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران معرفی کتاب علی رمضانی مصلی تهران کتاب نقد کتاب مصطفی رحماندوست بنیاد ملی بازی های رایانه ای نهاد کتابخانه های عمومی کشور کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کیهان بچه ها آداب کتاب کتاب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۱۰۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گفتگو با نویسنده و بازیگر نمایش‌های طنز رادیو

به گزارش ­خبرگزاری صدا و سیما، ­اجرای نمایش‌های طنز یکی از بخش‌های مراسم آغازین جشنواره ملی مستند رادیویی پژواک بود.
آقای حمید پارسا، نویسنده و بازیگر رادیو با حضور در استودیوی شبکه خبر گفت: من و آقای عضد در اسفند ماه سال گذشته نمایش کوتاهی را به مناسبت سالگرد تاسیس رادیو جوان اجرا کردیم که با استقبال ویژه مخاطبان و مسئولانی که در آن مراسم حضور داشتند؛ مواجه شد که در افتتاحیه سومین جشنواره ملی مستند رادیویی پژواک از ما درخواست کردند که دوباره آن نمایش را اجرا کنیم، با توجه به مهمان‌های آن مراسم مدل کار و شوخی‌ها را تغییر دادیم و حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کار را تغییر دادیم که مجدد در آن مراسم با استقبال مدیران و مخاطبان روبرو شد.

وی ادامه داد: نوشتن بسیار سخت‌تر از اجرا کردن است، چوت پایه اولیه کار با نویسنده است و اگر کار خوب از کار در نیاید، نویسنده را مقصرمی دانند و مثلا نمی‌گویند بازیگر‌ها به درستی کار نکردند ویا کارگردان خوب کارگردانی نکرده و همه آن را به متن تعمیم می‌دهند، متن اگر خوب باشد کار خوب پیش می‌رود (نویسندگی عرق ریزان مغز است) و نویسنده همیشه نمی‌تواند بلافاصله بنویسد و به این شکل نیست که بتوان در لحظه نوشت و همین طور باید بگویم که نوشتن طنز هم به مراتب سخت‌تر است، چون در طنز باید نویسنده کاری کند که مخاطبان بخندند.

پارسا افزود: بازیگری طنز هم سخت است، من سعی می‌کنم که تیپ نگیرم، چون من خودم را بازی می‌کنم و همین طور بازیگری طنز هم سخت‌تر است از بازی جدی، چون در طنز باز شما باید بتوانید لبخند و خنده را بر لبان مخاطبان بیاورید، یک نکته دیگری که باید بگویم این است که من فقط متنی که خودم نوشته باشم اجرا می‌کنم، چون کار باید از جنس ما باشد و از شوخی‌های خودمان فقط استفاده کنیم و همین طور بهتر است که بازیگر خودش نویسنده باشد یا شم نویسندگی داشته باشد.

وی ادامه داد: من و آقای امیر عضد خیلی سال است که با هم کار می‌کنیم و در برنامه‌های مختلف رادیویی با هم کار کردیم، تهیه کننده‌ها متوجه شدند که ما می‌توانیم به عنوان یک زوج کار‌های طنز انجام دهیم و الان چند سالی است که با هم کار می‌کنیم و یک تیم هستیم.

این نویسنده و بازیگر طنز رادیو در خصوص طنز و هجو گفت: هجو هم نیاز است، ولی متنی از حالت هجو در می‌آید که هدفی پشت آن باشد و یک تلنگری به جایی بزند، کلا طنز شکلی از شوخ طبعی است و یک مفهومی در درون خودش دارد و کار طنز نویس اصلاح نیست بلکه قصدش اصلاح است.

وی ادامه داد: من برای نوشتن بسیار مطالعه می‌کنم و علاوه بر کتاب روزنامه هم خیلی مطالعه می‌کنم و از دل آنها سوژه در می‌آورم و باید بگویم که روزنامه خیلی بیشتر از کتاب به کار ما کمک می‌کند.

پارسا در پایان گفت: دوران رادیو نگذشته و تازه شروع شده، رادیو همچنان رسانه گرم است و مردم اغلب صبح‌ها که به سر کار می‌روند و بعد ازظهر‌ها که از سر کار برمی گردند، اغلب به رادیو گوش می‌دهند و برنامه‌های رادیو همچنان طرفداران خودش را دارد.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی



 

دیگر خبرها

  • بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
  • بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود
  • شرحی بر قدیمی‌ترین فهرست‌نامه‌های کتابخانه آستان قدس رضوی/خدمتی به گذشته، امروز و آینده
  • جلد سوم تاریخ شفاهی دفاع مقدس به زودی چاپ می‌شود
  • روایت یک کارگردان از فیلمسازی در نوجوانی/ چیزی جز گوشی لازم نیست
  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر
  • مامان بگو برای دین و کشور رفتم؛ دست راست اسلحه و دست دیگرم کتاب
  • گفتگو با نویسنده و بازیگر نمایش‌های طنز رادیو
  • «نون خ» پایبند به آداب ایرانی
  • شروع کار نمایشگاه کتاب بعد از شیوع کرونا نیازمند شجاعت بود